بوی عود می آید

بوی زیارت

بوی عود می آید

بوی زیارت

بوی عود می آید

بوی عود می آمد. مست شدم.
به هوای عید؛ برگشتم. و برای مدتی ماندم... فقط برای مدتی کوتاه.

اولین وبلاگم
http://mohammadein.blogfa.com/

وبلاگ دومم
http://delneviseham.blogfa.com/

آخرین مطالب

  • ۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۷:۲۳ س ب

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۴ امن

یک بلای ناجوانمردانه

دوشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۱:۰۷ ب.ظ
دلنوشته های من! - یک بلای ناجوانمردانهاز اواخر کلاس صحبت مان گل انداخت. بچه های ترم بالائی هم ای بگی نگی بدخلقن.

کلاس ما هم که تمام شده بود و باید یا سکوت میکردیم یا می رفتیم.زدیم بیرون...

کلی حرف زد. جلسه دومش بود. البته بار اول بود که می دیدمش.

از زندگیش گفت.

از اینکه یک نفر دیگر هم هست. یک نفر که انصاف ندارد. یک نفر که خودش هم زندگی دارد... بچه دارد.

یک نفر که همکار همسرش است... که مشتری دائمی خودش شده است به واسطه هنری که دارد( و به نظر من به همین دلیل توانسته توی زندگی این دختر سرک بکشد) !

امروز مثلا میگفت که همسرم میگوید اگر بخواهم اجازه بدهم بینی ات را عمل کنی باید امضا بدهی که در صورت افتادگی بینی؛ من میتوانم ازدواج کنم آن هم با یک زن با بینی طبیعی.

صحبت های همسرش یک مقدار زیااااااااااادی بو می دهد. و این دوست ما کمی تا قسمتی ابری ناشی تشریف دارد. یا اینکه خودش را زده است به ناشی گری.

برایش گفتم که صفات زیبا و بارزت را نشانش بده. برایش گفتم که به او نزدیک شو. برایش گفتم که خودت را باور کن

برایش خیلی چیزها گفتم. مثلا اینکه خودت را دوست بدار. همین که دست مبارکت توی جیب مبارکترت است برو خدا را شکر کن.

اما زهی خیال باطل.

به نظر من نه این دختر با آن همه محاسن می تواند آنگونه خودش را نشان دهد... و نه آن زن پا پس می کشد...

(کاش می رفت سراغ مشاور... تا او راحت تر راهنمائیش می کرد... که مشاعرش را باز کند... بوهای خوبی نمی آید...)

برایش دعا میکنم. برای همه زنهای مملکتم... کاش این ماهواره و وایبر و ... یک سیم داشت* که من یواشکی قطع میکردم...

کاش مردم کشورم به دین و عقودی که می بندند(از جمله ازدواج) وفادار می بودند... کاش خدا همه زندگی ها را حفظ کند... کاش این همه نگرانی نبود...

کاش این بلای ناجوانمردانه ریشه کن می شد.

کاش اماممان می آمد !


توضیح یک سیم داشت : بنده خدائی میگفت کاش اگزوز ماشین یک سیم داشت من قطع می کردم این همه دود نکند... بسی خندیدیم.(به نظرم ته این همه غصه یک لطیفه لازم بود.)

۹۳/۰۸/۱۹
مامان محمدین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">