مرگ
پنجشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۳۷ ق.ظ
دلنوشته های من! - مرگمرگ از خیلی چیزا به ما نزدیکتره...
باور کنین.
دیروز برای بار دوم تجربه اش کردم.
من اصلا نترسیدم.
آسیه رنگش گچ شد. اختیارش رو از دست داد... چادرش از سرش افتاد(یه اتفاق محال!)
مامان.. مامان قلب درد گرفت.
خاله می لرزید.
بعضی وقتا آدم فکرش رو هم نمیکنه...
مرگ رنگش زشت نبود! ترس نداشت.
اما اون لحظه فقط خودت رو می بینی. نگران هیچ چیز دیگه نیستی.
۹۳/۰۵/۲۳