بعدا نوشتی از عصر عاشورا
سه شنبه, ۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۲ ق.ظ
زینب جان!
راستش ما تمام تلاشمان را کردیم که به نحو احسن در مراسم مختلف شرکت کنیم.
میدانید بانو؟
بعد از ظهرها کمی استراحت میکردیم. آب میخوردیم و کمی به چشم هایمان استراحت میدادیم....
ضمن آنکه کتک هم نخورده بودیم...
تصور آنکه شما چطور آن همه مصیبت را از سر گذراندید متحیرمان میکند.
و هیچ وقت نفهمیدیم چگونه....
ما از این فاصله زمانی! با این همه استراحت و آب و آرامش...
واقعا درکش غیر ممکن است.
۹۴/۰۸/۰۵