دوران خیاطی نازک دوز معروفه به دوران سربازی.
واقعا خسته کننده اس. بخصوص اگه مربیت سخت گیر باشه
هووووووووووووف
امروز اولین روز آزادی منه. دوران نازک دوز و پرو تموم شده.
بعد از نماز صبح یه خواب دلچسب رفتم.... اوووووووووووم وسط پذیرائی! تازه بچه ها هم خواب بودن.... خیلی کیف داد.
وقتی تلفن زنگ خورد و متوجه شدم شماره اش شناس نیست تصمیم گرفتم چشمام رو باز کنم... و خوب شد که بیدار شدم. همه اش توی خواب داشتم سوسک میکشتم!!!
:|||||||||||||||||||||||||||||||||
(چیزی که توی واقعیت اتفاق نمی افته هیچ وقت.)
دوستم بود. یه عااااااااااااالمه شبهه دینی و سیاسی داشت. خب واقعا از موضعی که داشت عقب نشست. چون با استدلال ها شکر خدا کنار اومد.
یک ساعت زنگ زد حرف بزنیم از زندگی و به قول خودش غیبت خونمون رو تقویت کنیم ها... همه اش صرف این مسائل شد.
خوابم تعبیر شد!!!
اولین روز آزادیم مبااااااااارک.
تصمیم گرفتم به همین مناسبت و البته به مناسبت تولد همسر دو تا از دوستای خانوادگی مون رو دعوت کنم. یه کیک بپزم و آزادی خودم رو از خیاطی و سالگرد آزادی همسرم از دنیای ما قبل این :))))))))))))) رو جشن بگیریم.
و در جهت تشویق این دو تا دوست به ساده زیستی! قصد دارم شام رو منو باز بذارم. هر کی هر چی خواست بخوره...
حالا منو :
آبدوغ خیار؛ ماست و خیار؛ نون پنیر گوجه و خیار؛ نون پنیر سبزی؛ خرما؛ نون پنیر هندونه؛ شاید!! املت هم کنارش بذارم.
از نظر من و همسری تجمل آفت ارتباطات خانوادگیه.
گفتم منوی باز یادم افتاد به یه اتفاق.