سلام آقای بلاگفا!
حال ما خوب نیست. خیلی حرف ها داریم که دوست داریم بگوئیم... مجالش نیست. خلاصه می کنیم...
ما هیچ نیازی به تغییر صفحه اول سایت نداشتیم؛ تصویر گلی که برای ابتدای سال 94 گذاشته بودی و بعد تصویر دست فرزند در دست پدر!
برای هر تغییر یکی دو هفته (با نمک و فلفل زیاد البته!) دسترسی ما قطع می شد.
فکر می کردیم این بار هم همان خبر است. اما نبود!
خودت به تاریخ آخرین پست ها نگاه کن. وبلاگهای نازنین ما دارد خاک می خورد. این وسط مشکل تو چیست واقعا به ما ربطی ندارد...
ما وبلاگهایمان را می خواهیم. وبلاگهایی که شاید سالها خانه مجازیمان بود. ارتباط هائی برای ما ایجاد کرد که خیلی هایش از حالت مجازی خارج شد.
ما وبلاگهایمان را می خواهیم. خانه هائی که شادی و غم را صاف و صادق حفظ و منتقل می کرد.
ما وبلاگهایمان را میخواهیم. کلی خاطره در دکوراسیونش چیده ایم.
عکس هایش را بگو... برای نداشتن گزینه ای به نام آپلود مستقل در سایت، ناز هزاران آپلود کننده را کشیدیم...
عکس هایمان دارد خاک میخورد. کلید را بدهید... ما هر روز خانه تکانی می کردیم؛ یک بند انگشت خاک نشسته روی گوشه کنار خانه ها.
آقای بلاگفا باورت می شود با اینکه وبلاگ جدیدی ساخته ام اما هر بار همزمان که بلاگ را باز میکنم تو را هم باز میکنم؟
آقای بلاگفا قبول کن که بد کردی. و باید تاوان بدهی.
مدتهاست دارم به تاوانت فکر میکنم...
به اینکه باید در ازای این اتفاق ناگوار غرامتی بپردازی.
و این غرامت چه می تواند باشد؟
عذرخواهی مثلا؟!
نه. این درد با عذرخواهی تو کم نمی شود. ما زابره شده ایم. و این چیز کمی نیست. دوستانمان را از دست داده ایم و این اصلا اصلا بازیچه نیست. دوستانی که شماره ای از هم نداریم.... ایمیلی نداریم....
کمترین کاری که می توانی انجام دهی تا کمی دلمان تسلی پیدا کند اینست که شرایطش را فراهم کنی تا وبلاگمان را به هر جا که خواستیم منتقل کنیم.
باور کن اگر روزی تو هم آنقدر رشد کردی که پناه شاخه های بهارنارنج شوی،
یا (وقتی که مرد شدی و مسئولیت پذیرفتی و نان آور خانواده شدی)حتی یک آتلیه غیر حرفه ای احداث کردی و برای عکس هایمان قاب هم در نظر گرفتی
یا وقتی آنقدر رشد کردی که مثل دریا شدی و با هر سنگ کوچکی آرامشت بر باد نرفت و کشتی نشستگان را حفظ کردی
آن وقت شاخه های بهار نارنج به تو تکیه خواهند کرد؛ و خیلی ها توی صف آتلیه ات تمرین لبخند خواهند کرد و حتما عکاس سفرهای دریائی شان تو خواهی بود...
شاید حتی بشود گفت یکی از نشانه های رشد و بلوغ تو همین امکان است... اینکه اجازه بدهی هر کس خواست برود؛ با همه بار و بندیلش.
هر کس ماند هم ، بایـــــــــد نهایت تلاشت را انجام بدهی تا راضی شود.... راضی.
یعنی آیا تو هم رشد را دوست داری؟!
بعدا نوشت: آمار وبلاگم شده:
بازدید امروز 1
بازدید دیروز 1
و اون یک نفر خودم هستم.... خودم!
چون حالا دیگه همه کسانی که نمی دونن بلاگفا به هم ریخته و توی این مدت هنوز هم وفادارانه میومدن سر می زدن مطمئن شدن که دیگه اون خونه صاحب نداره !
یه جورائی بوی مرگ میاد از وبلاگ های بلاگفا.