بوی عود می آید

بوی زیارت

بوی عود می آید

بوی زیارت

بوی عود می آید

بوی عود می آمد. مست شدم.
به هوای عید؛ برگشتم. و برای مدتی ماندم... فقط برای مدتی کوتاه.

اولین وبلاگم
http://mohammadein.blogfa.com/

وبلاگ دومم
http://delneviseham.blogfa.com/

آخرین مطالب

  • ۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۷:۲۳ س ب

پربیننده ترین مطالب

  • ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۴ امن

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

دلنوشته های من! - هدیهکافیه برات یه هدیه بیاد... اس ام اسی؛ هدیه تولد همراه اول.

تو لیستت میگردی دنبال کسانی که حال داری باهاشون راجع به همه اون چیزائی که با هم سرش توافق دارین یکککککککک ساعت و حتی بیشتر حرف بزنی.

حتی وقتی روزه ای. و حال نداری!

یه نفر هست که چند شب پیش بهش گفتی یکی از خوشبختی های زندگیته. اون هم گفت دعا میکنه که همیشه جزء خوشبختی های زندگی تو باقی بمونه.

یه نفر دیگه هم هست که همیشه حرف برای گفتن دارین. میدونی چند ساله از دوستیتون میگذره؟؟؟ اووووه! یازده سال بیشتر!

اون به تو دلداری میده تو یه سری زمینه ها. تو به اون. بعد بچه اش شیر میخواد و مجبور میشی خداحافظی کنی.

همیشه این آرامش بعد از صحبت با نرگس رو دوست دارم ... گاهی اون گلایه هاش رو میاره برای من . گاهی من دغدغه هام رو میگم. واقعا هم متفاوتن. اما هستن. اینکه یه نفر دیگه تائید کنه که واقعا تحمل این شرایط راحت نیست و تو خیلی شیری! راحتت میکنه. شیرترت میکنه.

حتی اگه وقتی طرف مقابلت از دغدغه هاش بگه؛ بفهمی واقعا نگرانی های تو خیلی بی مورده!

کاش می شد یه روز کامل بدون بچه ها بریم دانشگاه اصفهان رو دور بزنیم.. اطراف دانشکده! روبروی مسجد؛ بشینیم و حرف بزنیم.

البته نه اون جائی که اون روز داشت از همسر اولش میگفت... از جریانات بعد از عقد.

اوف نه... تو دانشکده هم گمونم همش یاد همسر اولش بیفته.

با هم سلف نرفتیم هیچ وقت...

نه! دانشگاه گزینه مناسبی نیست. اوووووووووم... اصلا ما جای مشترک دیگه ای نداریم. فقط تو خیال هم بودیم. همیشه.

و صدا !

هی نرگس اینجا رو میخونی مگه نههه؟ راستی ما غیر از ملاقات های حضوری (دو سه بار!) جای دیگه ای با هم نبودیم نههه؟؟؟!

وااااااااااااااااااااااااااااای چرا... اما نمیشه رفت. دلم میش داغ میخواد. یادددددته نرگس؟ وای نرگس!!!! میشه یعنی؟

آخر اتوبوس نون و کباب و پنیر بخوریممممم؟ یادش به خیر... شب عملیات یادش به خیر.

حالا بعد از خداحافظی دلم میخواد دوباره بزنگمت... بشینیم تجدید خاطره کنیم. حیف! نمیشه.

پ.ن: سارائی که هیچ وقت به من سر نزده بود! وای خیلی شارررررررررژم من

شنبه 14 تیر1393 ساعت: 11:52 توسط:سارا
سلام مامن محمدین خوبی؟با اینکه خیلی وقت پیش آدرس وبت داده بودی ولی امروز اولین باریه که اومدم اینجا(شرمنده) اگه گفتی بخاطر چی؟...........تولدت مبارک دوست جونم دوست دارم
امیدوارم مثل امروز همه روزهای عمرت مهمون خدا باشی

پاسخ:
وااااااااااااااااای سلام سارااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
خوبی عزیزمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
تولد تو هم مبااااااارک! دوست گلمممممممم. چقدر خوشحال شدم از این تبریکت... بی نهااااااااااااااااایت... باورت میششششششششششششششه اصلا به ذهنم خطور نمیکرددددددد...

سارا جانم انشاالله تو هم همیشه و همیشه و همیشه شاد و سلامت باشی و در حال اطاعت پروردگاررررررررررر.
مامان محمدین
۱۴ تیر ۹۳ ، ۱۰:۵۲ ۰ نظر