کلاس درس
فرض کنیم سر کلاس درس هستیم.
فرض کنیم یک عده هستند که درس را می فهمند اما میخواهند هم معلم را اذیت کنند هم بقیه را. نمیخواهند به ته کتاب برسیم فقط به این دلیل که وظیفه شان زیادتر و سنگین تر میشود.
نمیخواهند منبع امتحان خیلی قلمبه سلمبه باشد.
هی ادای این تنبل ها را در می آورند. خودشان را میزنند به نفهمیدن. و البته کسی که خواب است بیدار میشود اما کسی که خودش را به خواب زده است اصلا.
یا فکر کنید قصد داریم به اردو برویم. یک عده با مقصد موافق نیستند. مدام چوب لای چرخ میکنند. خیلی از بچه ها منتظرند اتوبوس حرکت کند و آنها به ته سفر برسند.
اما آن عده قلیل با رفتارهای خاص و کارهای خاص تر؛ در حال خراب جلوه دادن اوضاع هستند.
شما چه حسی به این افراد دارید؟
چرا بعضی ها اینقدر تلاش میکنند انرژی معلم را و همه همکلاسی ها را بگیرند؟؟؟
چرا بعضی ها اینقدر تلاش میکنند که نفهمند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا بعضی ها دوست دارند کوووووووووور باشند؟؟؟
یعنی واقعا آن طور زندگی کردن مزه ای هم دارد؟ لذت آن رفتارها و آن زندگی ها چیست؟ این اصطکاک ها چه لذتی برای روح و روان آنها به همراه دارد یعنی؟!
کتاب را کتاب ظهور و مسافرت را به سمت نهایت اهداف انقلاب و کلاس را کلاس انقلاب اسلامی اگر بدانیم؛ این روزها خیلی ها میشوند مصداق کسانی که میخواهند کور باشند و تنبل!!!!!!
البته همیشه کلاس ها به انتها میرسند؛ اردو برگزار میشود و کتابها تا انتها تدریس میشوند.
ما یاد گرفته ایم که آنها را بعد از ارشاد رها کنیم به حال خودشان! بخیل که نیستیم دوست داریم جشن و شادی هایمان را با همه قسمت کنیم.
اماااااااااااااااا
کسی که خود ش نخواهد ... خودش نخواسته است.